ما زنده به آنیم که آرام نگیریم 

       موجیم که آسودگی ما عدم ماست

 

 


رکاب ۸ (آقا)

 

نمی دانم چقدر گذشت تا سرم را از روی داشبورد ماشین بردارم. چشم هایم می سوزد. اولین چیزی که می شنوم، صدای فش فش بی سیم است:
- شاهد۱ شاهد. شاهد۱ شاهد.
به اطرافم نگاه می کنم تا به یاد بیاورم کجا هستم. کم کم حافظه ام بر می گردد. حسین را می بینم که در ماشین را باز می کند و می نشیند. به شاهد۱ جواب می دهم:
-شاهد به گوشم؟
-هیچ رفت و آمدی نیست! از همسایه ها هم پرسیدم گفتن خیلی وقته کسی توی خونه نمیاد و بره!
-همسایه ها بیخود میگن! هرچی هست توی اون خونه ست. فقط از در رفت و آمد نمی کنن. دو تا خونه کناری و خونه پشتی رو تحت نظر بگیرید.
مرتضی بسته بیسکوییت را تعارفم می کند:

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها